امروز بیست و هفتم شهریور ماه، سالروز درگذشت استاد سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار است که به نام روز شعر و ادب پارسی نام گذاری شده است. این روز و نیز یاد استاد شهریار را گرامی می داریم و نمونه ای از اشعار فارسی و نمونه ای از اشعار ترکی ایشان را برای استفاده ی ادب دوستان در این جا می آوریم:

"علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که می تواند که به سر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چونای هر دم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا!"

 ***

"آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا

وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار

این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود

ای لب شیرین، جواب تلخ سربالا چرا

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت

اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند

در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین

خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر

این سفر راه قیامت میروی تنها چرا؟"

***

بند 1: از حیدر بابایه سلام

"حيدربابا ، ايلديريملار شاخاندا

سئللر ، سولار ، شاققيلدييوب آخاندا

قيزلار اونا صف باغلييوب باخاندا

سلام اولسون شوکتوزه ، ائلوزه !

منيم دا بير آديم گلسين ديلوزه"

بند 49:

"حيدربابا ، دونيا يالان دونيادى

سليماننان ، نوحدان قالان دونيادى

اوغول دوغان ، درده سالان دونيادى

هر کيمسَيه هر نه وئريب ، آليبدى

افلاطوننان بير قورى آد قاليبدى"

 

ترجمه منظوم به فارسی از زنده یاد استاد دکتر بهروز ثروتیان:

بند1:

"حیدر بابا چو ابر شَخَد غُرّد آسمان

سیلاب های تند و خروشان شود روان

صف بسته دختران به تماشایش آن زمان

بر شوکت و تبار تو بادا سلام من

گاهی مگر رود به زبان تو نام من"

بند49:

"دنيا همه دروغ و فسون و فسانه شد

کشتيّ عمر نوح و سليمان روانه شد

ناکام ماند، هر که در اين آشيانه شد

بر هر که هر چه داده؛ از او ستانده است

نامى تهى براى فلاطون بمانده است!"

*****

در پایان ضمن گرامی داشت یاد و خاطره ی شاعر گران قدر مرحوم استاد شهریار و زنده یاد استاد ثروتیان نظامی شناس معاصر، برای استادان بزرگواری که به فرهنگ و ادب این مرز و بوم خدمت می کنند، آرزوی عمر پر برکت و توفیق داریم. شاد و سربلند باشید!