زیباتریــــن اشیا...!

زیباتریــــن اشیا، فرخ‌تریــــن اعیــــــان

از هرچه هست پیدا و از هرچه هست پنهان

از مرغ‌ها هزار است، از وقت‌ها سحرگه

از فصل‌ها بهار است، از نوع‌هاست انسان

از عهدها شباب است، از آب‌ها شراب است

از انجم آفتاب است، از ماه‌هاست نیسان

از سنگ‌ها دل دوست، از عیش‌ها غم اوست

از تیغ‌هاست ابرو، از دشنه‌هاست مژگان

از زیب‌هاست افســـــر، از طیب‌هاست عنبر

از عضوهاست دیده، از خُلق‌هاست احسان

از انبیــــا محمد، از شهــــــرها مدینه

از شاخ‌هاست طوبی، از باغ‌هاست رضوان

نشاط اصفهانی

عید فطر مبارک!

عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت

صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت!


     عید سعید فطر، عید بندگی بر شما بندگان خوب و برگزیده خدای بزرگ، مبارک باد! امیدواریم آن چه در طول این ماه پر برکت به دست آورده اید، شما را یک عمر کفایت کند. آمین!

طاعت از دست نیاید گنهی باید كرد!

طاعت از دست نیاید گنهی باید كرد

در دل دوست به هر حیله رهی باید كرد

منظر دیده قدمگاهِ گدایان شده است

كاخ دل در خور اورنگ شهی یابد كرد

روشنان فلكی را اثری در ما نیست

حذر از گردش چشم سیهی باید كرد

شب، چو خورشید جهانتاب نهان از نظر است

طیِ این مرحله با نور مهی باید كرد

خوش همی می روی ای قافله سالار به راه

گذری جانب گم كرده رهی باید كرد

نه همین صف زده مژگان سیه باید داشت

به صف دلشدگان هم نگهی باید كرد

جانب دوست نگه از نگهی باید داشت

كشور خصم تبه از سپهی باید كرد

گر مجاور نتوان بود به میخانه، « نشاط »

سجده از دور به هر صبحگهی باید كرد

« نشاط اصفهانی »

تا توانی مده از کف به بهار ای ساقی!

 تا توانی مده از کف به بهار ای ساقی

لب جوی و لب جام و لب یار ای ساقی!

نوبهارست و گل و سبزه و ما عمر عزیز

می‌گذاریم به غفلت مگذار ای ساقی!

موسم گل نبود توبه عشاق درست

تو به یعنی چه بیا باده بیار ای ساقی!

اگر از روز شمارست سخن روز شمار

چون منی را که در آرد به شمار ای ساقی!

شاهد و باغ و گل و مل همه خوبند ولی

یار خوش خوشتر ازین هر سه چهار ای ساقی!

آید از بوی سمن بوی بهشت ای عارف

خیزد از رنگ چمن نقش نگار ای ساقی!

جام نوشین تو تا پر می لعل است مدام

می‌کشد جام تو ما را به خمار ای ساقی!

بی‌نوایم غزلی نو بنواز ای سلمان

در خمارم قدحی نو زخم آر ای ساقی!

« سلمان ساوجی »