غمت در نهانخانه ی دل نشیند!

غمت در نهانخانه ی دل نشیند
بنازی که لیلی به محمل نشیند

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست، مشکل نشیند

خلد گر به پا خاری، آسان بر آرم
چه سازم به خاری که در دل نشیند

به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند

پی ناقه‌اش رفتم آهسته، ترسم
غباری به دامان محمل نشیند

به دنبال محمل، سبک تر قدم زن
مبادا غباری به محمل نشیند

عجب نیست خندد اگر گل به سروی
که در این چمن، پای در گل نشیند

بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی، مقابل نشیند

«طبیب» از طلب در دو گیتی میاسا
کسی چون میان دو منزل نشیند

 

« طبیب اصفهانی »                

همدانه ... !

اونجا كه ميگن عين جنانه همدانه

خوشگل تر اَ شیش دانگِ جهانه همدانه

حافظ ميگه خالِ رُخ ِ هفت كشور ِ شيراز

خالِ رُخ ِ دنيا٬ نیمي دانه همدانه!

شعر (صفاهونس) به لهجه ی اصفهانی از زنده یاد اکبر جمشیدی (برهنه ی خوشحال)!

 

اِز این دیار که نامی خوشِش صفاهونس

سلامی ساده به هر کِس کا اهلی ایرونس

بیا به اینجا و اِز دور نیگا بوکون و بیبین

که اینجا سر تا سرش، اِز خوبی گلستونس

تو اینجا هر چی بخوای، ساختمونی دیدنی یس

همین نه نوم و نشونِش، مُنار جُنبونس

همین نه مسجدی شیخش، پسندی اهلی دِلِس

آدِم تو هر جا می ر ِد ، والله مات و حیرونس

بیا لبی پلی خواجوش، بیبین چیطوری آباش

به مثلی مُرواری، اِز رویی سَنگا غلطونس

تو کوچه باغا، لبی رودخونه، تو دامنی کو

تو هر جا پا می ذاری، خوشدلی غزل خونس

پر اِز قلمزن و نقاشی ماهرس اینجا

نی می دونی چقذِر هر وَرِش سخندونس

اِگِر تو انجمنی شاعراش بیای بیشینی

می گوی کا انجمنس اینجا یا نِمَکدونس

ز کاری کارگرش آ، ز رنجی دهقونش

تو سفره مون رفقا، نونی داغ و بریونس

گزی که اینجا دار ِد، منحصر به فردِس و بَس

بخور کا قوتی قلبِس، آ، بابی دندونس

خلاصه ضمنی خداحافظی و عرضی ادب

بوگم کا چشمه یی ذوق و هنر، صفاهونس

اِگِر کا زحمتیدون من دادم ، ببخشیندم

همیشه بخشش و کاری خوب از بزرگونس

کلومی ساده و بی شیله پیله، جمشیدی

پسندی مردومی پر شور و حالی ایرونس!