ما یار نداریم و غم یار نداریم...!؟
ما در دو جهان غیر خدا یار نداریم
جز یاد خدا هیچ دگر کار نداریم
درویش فقیریم و در این گوشه دنیا
با نیک و بد خلق خدا کار نداریم
با جامهی صد پاره و با خرقهی پشمی
بر خاک نشینیم و ز کس عار نداریم
در روى زمین چون دل ما گنج معانیست
دینار چه باشد، غم دینار نداریم
مائیم و گلیم و نمد کهنه و کنجى
بر سر هوس جبه و دستار نداریم
ما مست صبوحیم ز میخانه توحید
حاجت به می و خانه خمار نداریم
ما مست الستیم و به یک جرعه چو منصور
اندیشهی فتوای سر دار نداریم
بشنو زدل زندهی شمس الحق تبریز
از دوست بجز وعدهی دیدار نداریم
مولانا